.

.

.

.

تاثیرکلاس های ورزشی درتابستان

مطالعات جدید دانشمندان نشان می دهد کلاس های ورزشی بسیار بیشتر از درسی برای کودکان تاثیر گذار است و ذهن آنها را فعال و پویا می کند.
بسیاری از خانواده هابا نزدیک شدن به تابستان نگران اوقات فراغت فرزندانشان هستند و از این رو از راه های مختلف تلاش می کنند تا بچه هایشان را سرگرم کنند.


بررسی ها نشان می دهند: قبل از ثبت نام کردن فرزندانتان در هر کلاسی ابتدا با خود فرزندتان مشورت کنید و از او بخواهید تا درباره علایقش با شما صحبت کند.  کلاس هایی که فرزندانتان را ثبت نام می کنید باید متناسب با گروه سنی کودکانتان باشد و بهترین کلاس ها را برای او انتخاب کنید تا در آخر تابستان توانایی فرزندتان چند برابر شده باشد و حافظه و قدرت یادگیری او برای درس های جدید سال تحصیلی افزایش یافته باشد. البته متخصصان در جدیدترین یافته های خود نشان داده اند کلاس های ورزشی به ویژه شنا و ژیمناستیک باعث افزایش قدرت حافظه و هوش کودکان می شود و آنها را  از تنبلی دور می کند.  

 

 

تابستان تمامِ مزه دوران کودکی

تابستان تمامِ مزه دوران کودکی است، فصل پرواز بادبادک های آرزو، در دورانِ شیرین کودکی که خاطره آن همیشه مثل سیب سرخ تابستان خوشمزه و دلچسب است. کانون جنت با برگزاری کلاس‌های تابستانی، همواره سهم بزرگی در ثبت این خاطرات دارد و تابستان 93 کانون جنت هم‌چون سال‌های گذشته با برنامه‌ریزی دقیق از کودکان -نوجوانان وجوانان برای حضور در کلاس‌های تابستانی دعوت می کند. 

منتظرشماعزیزان هستیم.                    منتظرپیام های بعدی ماباشید...

ای معلم!

در کلاس درس 


ردیف نیمکت ها، با نظم و ترتیب، در سکوت، منتظر نشسته اند. آن مستطیل سبز رنگ، در کنار گچ های بریده بریده، به اتفاقی فکر می کنند که ناگهان، دیوارها و کف پوش و سقف آبی اتاق پر می شود از شادی و هیاهو؛ سرشار می شود که فریاد زندگی و رنگارنگ می شود از دویدن آن همه کودک سرخ دل.
کیف ها و کوله پشتی ها، زنده از حضور کتاب و دفتر و مداد، از روی شانه های کوچک، آرام روی میز فرود می آید و دستان ترد ساقه ها، روی سرزمین درس و مدرسه نقاشی می کند.

شکوه معلم

حالا، همه چیز مکث کرده است. همه صورت های خندان و دست های پرشور، انگار چیزی دیگر تمنا دارد . آن پاسخ محو، آن حضور صمیمی و آن زمزمه محبت، یک «معلم» است.
در باز می شود. قلم و کتاب و دست و پا، به احترام شکوه «معلم» قیام می کند. دیوارها هم ایستاده اند. همه باید به حرمت لبخند آموزگار برخیزند و به مهربانی و علم، سلام کنند.

جشن آموزش

کلاس، آغاز شده است . باران دانش، قطره قطره و پیوسته افشانده می شود. آموزگار، وجود نازنینش را واژه واژه می کند. او دهقان شده است. به مزرعه پاک قلب بچه ها، به صحرای ذهن و جان آنها، بذر به بذر می آموزد. چه سبزه زاری می شود! دهان معلم ها، پر از یاقوت است؛ ریز و درشت. او از همه آدم های دیگر، سخی تر است. او رایگان، بی هیچ ارمغان، دست های کوچک را از آن همه یاقوت بنفش، پر کرده است .
سهم معلم از جشن آموزش، یک رضایت است که در دل او ماندنی می شود. فکرش را کرده اید: تا دنیا دنیاست، هر روز و شب، وقتی معلم خوب می نشیند به پای تماشای ساقه هایی که خود بر دل خاک نشانده و حالا درخت شده است، چقدر لذت می برد.

دست های معلم، بوسیدنی است 


دانش آموز ایرانی! معلم تو، شبیه پیامبر خداست . چون که شکل مادر و مثل پدر، به شکفتن تو، به روشنایی تو و به سرفرازی ات اندیشه می کند.
قدر معلم تو، از هدیه روز معلم خیلی بیشتر است. امروز برایش گل ببر و تا فردای همیشه، از بوی زندگی و خوشبختی، از رایحه علم و خدایی آموزگار، پر نشاط شو.
امروز یادت نرود: دست های معلم شاید گچی باشد، شاید هم جوهری، ارزش بوسیدن دارد!

او یک معلم بود 


یک نفر بود که به اندازه بزرگی ایران و به اندازه اهمیت دین اسلام، زحمت می کشید. شب ها کمتر می خوابید و بیشتر می خواند تا روزها بیشتر بنویسد و عطر کلام را در کتاب و در دانشگاه جاری سازد.
او آن قدر اشتیاق آموختن داشت که دوستی جز اندیشه و نوشته نداشت . چند سال که گذشت، همه کتاب ها، عاشق او شدند و دانشجوها، پروانه هایی شدند که دور شمع آبی رنگ او طواف می کردند. با صدای گرم او، روح می گرفتند و با جمله های ارغوانی اش آهسته آهسته بیدار می شدند.
او هم یک «معلم» بود؛ بهترین معلم. وقتی پرهای پروازش خوب اوج گرفت، غیر از کتاب ها و دانش جوها، حتی رسول خدا صلی الله علیه و آله هم عاشقش شد و یک نیمه شب، به خواب او آمد. به او تبسم کرد و او را بوسید.
وقتی معلم را بیدار شد، فهمید که قرار شده است، جایزه ای بزرگ به او بدهند و کمی که زمان عبور کرد و به وصالش رسید.
افتخار گرفتن مدال طلایی شهادت را به او دادند . چون او هم تمام هستی و دارایی اش را به دانش آموزها داده بود.
امروز، روز آموزگار بزرگ، شهید مرتضی مطهری است. به یاد او، قدر معلم هایمان را بیشتر می دانیم.

دوستت دارم، معلم!


بی ادعا چراغ روشن دانش، صبور پیامبر خستگی ناپذیر تعلم، مهربان پدر تأدب؛ معلم، دوستت دارم و بر دستان پر مهرت بوسه می زنم . بر همت بلند و غیرت بجایت آفرین می گویم و بر تلاش بی وقفه و هدف والایت رشک می برم.
آب و آیینه دار دقایق ترد کودکی ام، فانوس به دست کوچه های پر خم حادثه، راه دان و راه شناس! قدم های ملکوتی ات بر چشمانم و بلا گردان تن رنجورت، جانم؛ معلمم، نشانه رحمت آسمان! دوستت دارم .
ادامه حرکت انبیا
چه خوب فرمود والای آب و آفتاب، در بلندای قامت مقامت که «بنده آنم که مرا حرفی آموخت»؛ چرا که دانش، نوری است که از میان دستان تو، بر سر دیگران می ریزد و تو حالا شده ای واسطه ای میان خورشید و ما؛ پله ای که می رسد به ایوان بلند فکر؛ چشمه رحمتی که جرعه های معرفت را از میان دل سخت زمین، به دیگران هدیه می دهد؛ ابری که می بارد و تمام می شود؛ نسیمی که می وزد و پیام بهار را به خواب صبح باغ می رساند؛ شمعی که آب می شود و نورانی می کند دل ها را .
آموزگارم! شغل تو، ادامه حرکت انبیاست و تو، وام دار رسولان نوری . پس قدر خود را بشناس.

تار و پود لباست، ازجنس ردای رسالت است


لباسی را خدا بر قامت تو پسندید که شبیه ترین تار و پودها به ردای رسالت بود .
با سینه ای که رازدار علم و اشارت، با صبری از جنس صبر رسولان و با شمشیری به نام قلم، رهسپارکارزار خویش شدی و تو را «معلم» نامیدند... . دشمن لحظه های نبرد تو، از نسل سیاه ابلیس بود و نامش جهل... .

پای مکتب تو

طفل گریز پای بی قرار، در سایه سار دانسته های مهربان تو، آرام و قرار می گیرد و چارچوب بایدها و نبایدهای ناگزیر دانش می نشیند و می آموزد.
تو از لحظه لحظه های هستی خویش، در کام کویری دل او، جرعه می فشانی و یک تنه، ذهنش را شخم می زنی، بذر می پاشی و از صحرای لم یزرع، باغ به بار می آوری.
واژه انسان اگر در مکتب تمدن تو نمی نشست، به هیچ دستاویز بلند مرتبه ای راه نداشت .
دل ندانسته اگر بی بضاعتی جهل خود را به تو اقرار نمی کرد و تو دست های تهی اش را در دست لبریز خویش نمی پذیرفتی، آدمی هیچ معنایی را نمی آموخت؛ حتی بندگی در آستان پروردگارش را.
حدیث «سعی» تو را با لهجه تسبیح باید گفت. تو را باید به تقدیس صدا کرد که معیار اعتقاد و سنجش فهم و ادراک بشر هستی .
اگر دست ها، آیین سجده را فرا می گیرند، اگر زبان ها می آموزند که چگونه به تکبیر کردگار، خویش را ابراز کنند، اگر ایمان نو ظهور، ریشه می دواند و پا به پای کودکی می بالد و قد می کشد، اگر دانش، شوق سراسیمه ای می شود و در سینه، کبوتر وار، آرزوی پرواز به هر چه بالا دست را دارد، اگر تجربه ها به شعور و شور و کمال بدل می شوند، همه از محضر فراگیر توست . در سایه نفس های تو- این آموزگاران همیشه - «انسان»، مهیا می شود و راه زندگی را در پیش می گیرد .

تو بمان!

نخستین بار، خدا از نام خویش، نام تو را آفرید . از رسالت برگزیدگان خویش، سهم شانه های بردبارتو قرار داد. فانوس شبانه روز علم را در دست هایت نهاد و تو را روشن گر جاده های هستی رقم زد.
تو ناگزیری از این خطیر بی پایان . تو گماشته پروردگاری، فراروی آدمیان نابلد...
واژه واژه آموزه های سبز تو، آنچه از لب های دانشمند تو می ترواد و برگ برگ آنچه به دل ها می آموزی، دست های دعایی بی وقفه اند تا منزلت بلند بالای تو را نزد پروردگار، والاتر کنند. پس در این مسافت دشوار، صبور بمان و در جاده ها جاری شو و راه روشن کن که خداوند، تو را به رستگاری نزدیک، رهسپار می کند .
تو بمان، تا هیچ حدیث خداگونه ای ناگفته نماند!
تو بمان، تا هیچ تاریک بی روزنی از نسل جهل، در دل ها ادامه نیابد!

صحبت از معلم است

 
عطر گرم خورشید، از ابریشم کلامش شنیده می شود .
تکیه بر سلیقه دریا، پیرامون را به رنگ های آبی، پیوند می زند . در چهار گوشه کلاس، گل هایی از بهارستان صبح اردیبشهت می کارد تا زیبایی های آن سوی مرز تماشا را لذت ببریم .
لب که می گشاید، نور می نوشیم از واژه های آینه گونش.
صدای باران، در ما طنین افکن می شود؛ مقابل مهربانی های ممتد او.
خنده می زند، جشن رویش غزل های نگفته است.
صحبت از معلم است و نام آمیخته با روشنی او که خوش بوترین رایحه دل هاست.
معلم، جدیتی است تمام، برای برداشتن رکودها و تیرگی ها.
یگانه فکوری است که در ادامه بهار، نکات سبزش همیشه جذاب است و دل نشین.
امروز، می آید و تمامی مدیحه سرایان ادب، این چنین بوسه بر دست معلم می زنند:
بالاترین نقطه نور، جایی است که نخستین خوبی تو آغاز می شود.
فرشتگان برای معلم بال می گسترند .
نیمکت های چوبی، بیشتر از درختان سرسبز جنگل، میوه می دهند؛ وقتی که ریشه در نگاه معلم داشته باشی و گوش دل، بر کلام او بسپاری؛ چرا که خود، درختی است که هر لحظه ، با کلامش، شاخه هایش را به جان تشنگان دانش، پیوند می زند.
محبت مادر و استواری پدر را در تو دیدم . شایسته ترین کلام در وصف تو، سخن رسول خداست که فرمود: کسی که برای علم از خانه خارج می شود، فرشتگان، بال های خود را زیر پای او می گسترانند و حتی ماهیان دریا برای او طلب آمرزش می کنند... . روزت گرامی باد، ای مسجود فرشتگان، ای معلم!

معلمان گمنام مساجد

می خواهم چشم هایم همیشه محصل بماند.
بوسه می زنم بر ابر که ایثار را به من آموخت.
بوسه می زنم بر دستان خاک که رستاخیز را برایم مجسم کرد.
من در برابر آفتاب، تعظیم می کنم.
جهان، سراسر تعلیم و تعلم است؛ کافی است شاگرد درس خوانی باشیم .
یاد می کنم از پیر روحانی مسجد کوچک محله که پس از نماز از منبر چوبی بالا رفت و فکر مرا هم با خودش بالا برد.
آقا معلمان گمنام مساجد! چه بی ادعا عشق را از کودکی به ما آموختید؛ روزتان مبارک .

هنوز صدایت را از میان نیمکت ها می شنوم


میان نمیکت ها، ردپای توست که هزار بار این میانه را طی کرده ای، روی تخته سیاه، مملو از دست خط های پاک شده توست و دیوارها هنوز انعکاس می دهند صدای تو را و صدای سرفه هایت از غبار گچ های تخته سیاه را.
تو، در میان همین خطوط گچ، همه چیز را به من آموخته ای و ذرات وجودت را به من بخشیدی و من شادمان، زنگ های تفریح را برای آموختن، در آن حوالی می گشتم و می دیدم که هر روز، پیرتر و شکسته تر می شوی، اما با دیدن گام های من، لبخند می زدی. حالا می فهمم که رضایتت از آن چه بود، تو می خواستی سینه به سینه، جاودانه شوی و این را وقتی فهمیدم که حرف های تو را، میان خطوط گچ، برای شاگردانم باز می گفتم؛ صدایت را هنوز می شنوم.

هرگز فراموشت نمی کنم


نمی دانم! شاید اگر اسمم را هم بشنوی، نشناسی. قیافه ام را که حتما به یاد نمی آوری؛ چون از آن کودک بازی گوش سال ها پیش، اثری در این چهره مردانه باقی نمانده است. اما من هیچ گاه تو را از یاد نخواهم برد. نمی دانم چه می کنی و در کجایی؛ اما آهنگ کلامت، همچنان در گوشم زمزمه آشنای مادرانه را تداعی می کند. هیچ گاه نمی توانم فراموشت کنم؛ حتی لباسی که به تن می کردی و مقنعه رنگ باخته ات، انگشتر ساده ات و چتر زیبایت، اینها همه زیباترین خاطرات نقش بسته بر صفحات اول ذهن منند. یادش بخیر! همیشه تو را با مادرم اشتباه می گرفتم و مادرم را با تو؛ شاید به یادت نیاید؛ اما من خوب یادم هست که بارها و ناخودآگاه تو را «مادر» خطاب کردم و البته مادرم را هم «خانم اجازه!»
خدا می داند، شاید هیچ گاه دیگر نبینمت؛ اما هرگز تصویرمهربانت را از طاقچه اتاق خاطراتم بر نخواهم داشت .
اگر نبودی، بزرگ نمی شدیم
ورود به دوره ای جدید و حال و هوای تازه، برای همه جذاب بود و حسی شیرین در وجود همه هم کلاسی ها، تداعی عبور از دوران کودکی و ورود به نوجوانی و جست و جوی جایگاه اجتماعی می کرد؛ حسی که ناخواسته از کودکان دبستانی دیروز، نوجوانان دوره راهنمایی ساخته بود و احساس دلپذیر گفتن «آقا دبیر!» به جای «آقا معلم!» را تو بهتر از هرکسی از آهنگ کلام نپخته و سؤالات بی در و پیکر ما می فهمیدی و چه نیکو این حس را پرورش می دادی!
یادم نمی رود، وقتی می گفتی «شما دیگه دانش آموز ابتدایی نیستید» می خواستم از خوشحالی فریاد بزنم و تو خوب می دانستی که در چه زمان این حس را در درون ما به جوشش در آوری و اگر نبود آن تحریک ها و تمجیدها، شاید هیچ گاه ما جوجه های محبوس در پوسته های دوران کودکی، جرئت سربر آوردن و رهایی از آن تنگنا را نمی یافتیم!
خدا می داند سخنان روز اول دیدارمان را نه من و نه همه بچه ها، هیچ گاه از یاد نخواهیم برد که با نگاهی سراسر مهر و عاطفه گفتی: «بچه ها این را بدانید که پیش من، تک تک شما با پسر نوجوان خودم هیچ فرقی ندارید» و من هنوز بوی صداقت این کلام را از پس سال ها، احساس می کنم... .

عطش دانایی مان را فرونشاندنی


از پشت کوچه پس کوچه های کودکی، در میان گام هایی که راهش را به سوی بزرگ شدن می پیمود، مدرسه، سدای دوممان، به پیشواز قدم های کوچکمان آغوش گشود.
چشمان گرم و مهربان تو، تسکین غربت نگاه ها و کلام شیرین و شیوایت، سیراب کننده عطش دانایی وجودمان شد.
همراه با تو، سجاده های عبادت را در کلاس های درس پهن کردیم .
دنباله رو و ادامه دهنده جاده پر نور و روشنی هستی که آموزگاران الهی، برای هدایت بندگان طی کردند و هزاران هزار پروانه از تاریکی و ظلمت گریخته، در گرما و روشنایی دانشت پناه می گیرند و زنگارهای تاریک و نادانی وجودشان را با عطر دانایی ات می زدایند .

گل های سپاسم نثار تو!

دیروز، امروز و فردای این سرای پهناور، ساخته کلام شیوای توست.
هر کس، در هر مقام و رتبه ای، روزی در کلاس درس تو نشسته و زمزمه کلام شیرینت را در گوش هایش به یادگار دارد و زینت بخش آسمان زندگانی مان، ستاره های روشن و پرفروغ علم توست .
آموزگارم! تمام شکوفه ها و گل های سپاس را نثار قدم های پرمهرت می کنم؛ چرا که مولایمان علی علیه السلام فرمود: «هر کس کلمه ای به من بیاموزد، مرا بنده خویش کرده است.»
پیام کوتاه: معلم، باغبان صبور بوستان دانش است .  

 


منبع:برگرفته از ماهنامه ی اشارات شماره ی 96

من معــلّـم هستم

من معــلّـم هستم
 
زندگی پشت نگاهم جاریست ؛  سرزمین کلمات ،  تحت فرمان منست،  قصر پنهان منست ؛   قا صدکهای لبانم هرروز ،  سبزه ی نام خدا را به جهان می بخشد.
من معــلـّم هستم
گر چه بر گونه ی من، سرخی سیلی صد درد درخشش دارد ؛ آخرین دغدغه هایم اینست :  نکند حرف مرا هیچ کس امروز نفهمیداصلاً! نکند حرفی ماند ؟! ، نکند مجهولی ، روی رخساره ی تن سو خته ی تخته سیاه جا مانده ست ؟!
من معــلّـم هستم
هر شب از آینه ها می پرسم :به کدامین شیوه ؟ ، وسعت یاد خدا را بکشانم به کلاس ؟ ، بچه ها را ببرم تا لب دریا چه ی عشق ؟ ، غرق در یای تفکر بکنم ؟ ، با تبسم یا اخم ؟ ، با یکی بود و نبود؟ ،  زیر یک طاق کبود؟ ، یا کلاغی که به خانه نرسید ؟، قصه گویی بکنم ؟ ، تک به تک یا با جمع ؟ ، بدوم یا آرام ؟!
من معــلّـم هستم
نیمکت ها، نفس گرم قدمهای مرا می فهمند ؛  بالهای قلم و تخته سیاه ، رمز پر واز مرا می دانند ؛ سیبها دست مرا می خوانند .
من معــلّـم هستم
درد فهمیدن و فهماندن و مفهوم شدن، همگی مال منست.
من معــلّـم هستم.......

شهادت امام هادی (ع)راتسلیت عرض می نمائیم.

به نام خدا 

     در ایام متوکل عباسی زنی ادعا کرد که من حضرت زینب هستم و متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از آن زمان سالهای زیادی گذشته است.

آن زن گفت : رسول خدا در من تصرف کرد و من هر چهل سال به چهل سال جوان می شوم. متوکل، بزرگان و علما را جمع کرد و راه چاره خواست.

متوکل به آنان گفت: آیا غیر از گذشت سال، دلیل دیگری برای رد سخنان او دارید؟ گفتند: نه.

آنان به متوکل گفتند : هادی علیه السلام را بیاور شاید او بتواند باطل بودن این زن را روشن کند.

امام علیه السلام حاضر شد و فرمود: این دروغگو است و زینب سلام الله علیها در فلان سال وفات کرده است.

متوکل پرسید : آیا غیر از این، دلیلی برای دروغگو بودن هست؟

امام علیه السلام فرمود: بله و آن این است که گوشت فرزندان فاطمه سلام الله علیها بر درندگان حرام است. تو این زن را به قفس درندگان بینداز تا معلوم شود که دروغ می گوید.

متوکل خواست او را در قفس بیندازد، او گفت: این آقا می خواهد مرا به کشتن بدهد، یک نفر دیگر را آزمایش کنید. برخی از دشمنان امام علیه السلام به متوکل پیشنهاد کردند که خود امام علیه السلام داخل قفس برود.

متوکل به امام عرض کرد: آیا می شود خود شما داخل قفس بروید؟! نردبانی آوردند و امام علیه السلام داخل قفس رفت و در داخل قفس شش شیر درنده بود.

وقتی امام علیه السلام داخل شد شیرها آمدند و در برابر امام علیه السلام خوابیدند و امام علیه السلام آنها را نوازش کرد و با دست اشاره می کرد و هر شیری به کناری می رفت.

وزیر متوکل به او گفت : زود او را از داخل قفس بیرون بیاور و گرنه آبروی ما می رود.

متوکل از امام هادی علیه السلام خواست که بیرون بیاید و امام علیه السلام بیرون آمد. امام فرمود : هر کس می گوید فرزند فاطمه (سلام الله علیها) است داخل شود.

متوکل به آن زن گفت : داخل شو. آن زن گفت : من دروغ می گفتم و احتیاج، مرا به این کار وا داشت و مادر متوکل شفاعت کرد و آن زن از مرگ نجات یافت. 

 

منابــع :

- بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۴۹ ح ۳۵ چاپ ایران.

- منتهی الامال ج ۲ ص ۶۵۴ چاپ هجرت.

  

 

حتما"بخوانید!

غذایی که حافظه را قوی می کند!

کدو، یکی از مواد غذاییِ بسیار مفید می باشد، چنانچه در روایات ائمه اطهار (ع) بر استفاده از این ماده ی غذایی فراوان سفارش و خواص فروانی برای آن نقل شده است.


 در این باره از امام کاظم (ع) روایت شده است: همانا خوردن کدو موجب افزایش عقل می گردد و همچنین حضرت محمد (ص) در وصیتشان به امیرالمومنین علی (ع) بیان داشته اند: ای علی؛ خوردن کدو بر تو لازم است پس آن را فراوان استفاده کن، چرا که موجب افزایش حافظه می شود.
علاوه بر این از امام صادق (ع) روایت شده است که کدو برای درد قولنج بسیار مفید می باشد و پیامبر (ص) فرموده اند: کسی که کدو را با عدس بخورد، دلی نرم تر و حضور قلبی بیشتر را سر نماز خواهد داشت و از حضرت علی (ع) نقل گردیده که پیامبر (ص) از میان خورش ها و غذاها، کدو را بیشتر می پسندیدند.

بی شک کدو به علت داشتن مقدار فراوانی فسفر در افزایش ضریب یادگیری و داشتن حافظه ای قوی موثر می باشد، اما علاوه بر این این ماده غذایی برای درمان نقرس بسیار مفید بوده و روغن کدو دارویی موثر برای تسکین سردرد می باشد. کدو دارای مقدار قابل توجهی پکتین، ویتامین B، ویتامین C، کلسیم، فسفر، آهن، پتاسیم و ید می باشد و به دلیل وجود این مواد معدنی در تصفیه خون نقشی بس شگرفی دارد و به افرادی که دچار چربی خون و کلسترول می باشند توصیه می شود آن را استفاده نمایند، همچنین به دلیل دارا بودن ذات خنک کدو استفاده از آن برای رفع التهاب و تشنگی موثر است و علاوه بر این چنانچه آب کدو همراه با گوشت بدون چربی مصرف شود، علاوه بر درمان نارسایی کبد، در رفع سرفه های خشک و رفع تب مفید می باشد.

منابع:1- علامه مجلسی. بحارالانوار، ج3: 228؛ ج63: 226.
2- برقی. المحاسن، ج2: 521.
3- کلینی. الکافی، ج6: 371.
4- شازده احمدی. نهج الطبابه: 216.
5- پورقاسم میانجی. خوراک های حلال و حرام: 113- 114.

پاسخ سوالات مسابقه کتابخوانی خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

به نام خدا

شدجهان پرشوروغوغا

صفحه ی گیتی مصفا

بیت احمدطورسینا

پانهدزهرابه دنیا

        کانون فرهنگی وتربیتی جنت، به مناسبت میلادفرخنده حضرت زهرا(س)،مسابقه کتابخوانی ازخطبه حضرت زهرا(س) رابرای( مقاطع راهنمایی،متوسطه دوره ی اول ودوم )برگزار نمود،

پس ازبررسی به 5 نفرازدانش آموزانی که بیشترین پاسخ صحیح راداده بودند،جوایزی اهداشد.

 

پاسخ سوالات مسابقه کتابخوانی خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

1 -  در کلام حضرت زهرا (س)‌ خداوند برای کامل نمودن نعمتهایش و ازدیاد و دوام آنها، بندگانش را به چه چیزی دعوت نموده است؟

الف) خدمت به مردم و خوشرویی

ب) به شکرگزاری و حمد و ستایش خود  

ج) پایداری و تحمل بیشتر در برابر مشکلات

د) جهاد و امر به معروف و نهی از منکر 

2 -   از دیدگاه حضرت زهرا (س) خداوند متعال به برکت چه کسی ظلمت‌ها را به نورانیت مبدل ساخت و از قلبها قساوت را برطرف ساخته و مطالب مبهم را برای همگان روشن کرد؟

الف) اهل بیت پیغمبر (ص)

ب) حضرت محمد (ص)

ج) اصحاب بزرگ رسول خدا (ص)

د) پیامبر اولوالعزم (علیهم السلام)

3 - حضرت زهرا (س) در این خطبه، نتیجه اطاعت از امامت اهل بیت عصمت و طهارت را چه می‌داند؟

 الف) وفاق امت و مانع از تفرقه و جدائی مسلمین   

ب) تثبیت قدرت و حکومت مسلمانان 

ج) قبولی طاعات و عبادات امت 

د) هر سه گزینه

4 -  از دیدگاه حضرت زهرا (س) فلسفه نماز و زکات از سوی خداوند چیست؟

 الف) دوری از کبر، صفای روح و ازدیاد روزی 

ب) فراوانی رزق و پرهیز از گناه

ج) قبولی سایر اعمال بندگان 

د) الف و ب

5 -  از دیدگاه حضرت زهرا (س)‌ فلسفه الهی حج و عدالت در احکام چه هستند؟

 الف) رونق اقتصادی ـ توسعه پایدار 

ب) دیدار و آشنایی مسلمین با یکدیگر ـ تقویت روحیه محبت و برادری

ج) استحکام و رفعت دین ـ دلگرمی مردم و حفظ حقوق دیگران

د) هر سه مورد 

6 -  از دیدگاه حضرت زهرا (س)‌ فلسفه جهاد چیست؟

 الف) تسلط بر جهانیان 

ب) نابودی مستکبران و مشرکان

ج) عزت اسلام  

د) رفع فتنه و کسب امنیت 

7 -  از دیدگاه حضرت زهرا (س) فلسفه صله‌ی ارحام و قصاص چه هستند؟

 الف) تبدیل کینه‌ها به محبت ـ ایجاد وحشت در دل جنایتکاران 

ب) طولانی شدن عمر و کثرت افراد یکدل ـ حفظ خون و جان مردم 

ج) الف و ب

د) هیچکدام

8 -   از دیدگاه حضرت زهرا فلسفه‌‌ی وفای به نذر و کامل نمودن کیل و وزن چه می‌باشند؟

 الف) روزنه‌ای برای بخشش گناهان ـ حفظ اموال از نقص و ضرر 

ب) پذیرش نذرهای دیگر ـ رواج اعتماد در بازار مسلمین 

ج) نجات از گناه عهد‌شکنی ـ رشد سرمایه و ازدیاد برکت

د) الف و ج

 

9 -  حضرت زهرا (س) فلسفه امر به معروف و نهی از منکر را چه می‌دانند؟

 

الف) تقویت حق ـ نابودی منکرات 

ب) دفاع از حقوق شهروندان ـ‌ جلوگیری از زیان مردم 

ج) حفظ منافع ـ تضعیف دشمنان 

د) مصلحت عمومی و اصلاح جامعه ـ تنزیه دین  

10 -  فلسفه حرمت شراب، پرهیز از نسبت ناروا به بانوان عفیفه و نهی از زنا، چگونه در این خطبه توصیف شده‌اند؟

 الف) حفظ خود از افراط‌گرایی ـ پرهیز از ایجاد بدبینی در جامعه ـ پاسداری از کانون خانواده 

ب) دوری از پلیدی ـ مانع از لعنت ـ حفظ از غضب الهی 

ج)‌ الف و ب 

د) جلوگیری از سقوط عقل ـ ممانعت از ترویج غیبت و تهمت در میان مردم ـ حفظ ناموس جامعه 

11 - حضرت زهرا (س) این جمله را در شأن چه کسی فرمودند: «سرهای گردنکشان را به خاک افکند، تا آنکه اجتماع آنان را از هم پاشید و آنان از صحنه پشت نمودند و نور صبح هدایت، ظلمت شرک را شکافت و پرده از روی حق برداشته شد.»

الف) حضرت ابراهیم (ص)

ب) حضرت محمد (ص)

ج) حضرت علی (ع)

د) مجاهدان بدر واحد

12 -  این مطلب را حضرت زهرا (س) در شأن چه کسی فرمودند: «او کسی بود که در راه خدا سختی و مشکلات را تحمل می‌کرد و استقامت از خود نشان می‌داد، و نزدیکترین اشخاص به پیامبر و آقای اولیای خدا بود ... و در راه خدا سرزنش ملامت کنندگان تاثیری در او نداشت».

الف) خلیفه اول 

ب) خلیفه دوم 

ج) سلمان فارسی

د) امام علی (ع)

13 -  حضرت زهرا (س) در دفاع از حق خود در مورد فدک و ارث بردن از رسول خدا (ص) به چند آیه از قرآن تمسک نمودند و از آنها به عنوان دلیل حق خود استفاده کردند؟  

الف) پنج آیه 

ب) سه آیه 

ج) شش آیه 

د) هفت آیه

14 -  حضرت زهرا (س)‌ جملات زیر را خطاب به چه کسی بیان کردند؟

«شهر من با آن وسعتش بر من تنگ شده و دو سبط توخوار گشتندکه در این امر برای من بلایی است»

الف) خداوند سبحان 

ب) حضرت علی (ع)

ج) حضرت محمد (ص)

د) هیچکدام

15 -  مخاطبین حضرت زهرا «س» در جملات زیر چه کسانی هستند؟

 این چه سنتی است در یاری من و چه ضعفی است در کمک به من و چه کوتاهی است درباره حق من و چه خوابی است که در مورد ظلم به من شما را فرا گرفته است؟ آیا پیامبر (ص)، پدرم نمی‌فرمود: «حرمت هر کسی را نسبت به فرزندانش باید نگاه داشت»؟

الف) مهاجر و انصار 

ب) انصار  

ج) اصحاب سقیفه 

د) هر سه مورد

16 -  حضرت زهرا (س)، با وجود آنکه به یاری نکردن و بی‌وفایی حاضرین آگاه بودند چرا به بیان حقانیت علی (ع) و ارشاد و سرزنش حاضرین پرداختند؟

الف) به خاطر اتمام حجت و خاموش نمودن آتش غضبشان و به لب رسیدن جانشان بود.   

ب) برای ثبت در تاریخ و بیداری نسل‌های آینده

ج) به امید توبه حاضرین و لطف خداوند به آنها 

د) الف و ج

17 -  حضرت فاطمه این جمله را در پاسخ به چه کسی فرمودند؟«سبحان الله: هرگز پدرم از کتاب خدا روی‌گردان نبوده و مخالفت احکام آن را نکرده، بلکه پیروی فرامین خداوند را نموده و از جای جای کتاب خدا متابعت نموده است».

الف) در پاسخ به منتقدان حضرت علی (ع)

ب) در پاسخ به غاصبان حق امیرالمومنین (ع)

ج) در پاسخ به انتساب حدیث «النبی لایورث» از سوی خلیفه‌ی اول به پیامبر اعظم (ص)

د) هر سه مورد

18 -  از نظر حضرت زهرا (س) خداوند متعال پس از چه واقعه‌ای دلیل و عذری برای هیچ‌کس در حقانیت امامت امام علی (ع) باقی نگذاشت؟ این مطلب خطاب به چه کسی گفته شد؟

الف) غدیر خم ـ رافع بن رفاعه 

ب) فتح خیبر ـ ابوذر غفاری 

ج) فتح مکه ـ عماربن یاسر 

د) جنگ احزاب ـ عمروبن عبدود

19 -  حضرت زهرا (س) علت نارضایی برخی از اصحاب نسبت حضرت علی (ع) را ناشی از کدام ویژگی‌های ایشان می‌دانست؟ 

الف) تبحر آن حضرت در کتاب خداوند و غضبش در امر الهی

ب) قدرت شمشیرش و بی‌پروایی او از مرگ

ج) الف و ب   

د) هیچکدام

20 - جمله ذیل را حضرت زهرا (س) خطاب به چه افرادی و درباره چه کسانی گفتند؟« با امتحان اول آنان را به دور افکندم و با آزمایش عمق ایمانشان، آنان را مورد غضب و ملامت قرار دادم.

الف) خطاب به مهاجرین و درباره انصار

ب) خطاب به انصار و درباره مهاجرین

ج) خطاب به انصار و مهاجرین و درباره سایر اصحاب

د) خطاب به زنان مهاجر و انصار و درباره‌ی همسرانشان

21 -  خطابه‌ی حضرت زهرا (س) در مسجد با چند سند نقل شده است؟

الف) 22 سند   

ب) 20 سند 

ج) 25 سند 

د) 12 سند  

22 -  ناقلان خطابه حضرت زهرا (س) در مسجد مدینه کدامیک از موارد زیر هستند؟

 الف) امام حسین (ع)، امام حسن (ع)، امام سجاد (ع) و امام باقر (ع)

ب) امام حسین (ع)، حضرت زینب (س)، امام باقر (ع) و ابن عباس 

ج) عایشه، عوانه، عبدا... بن حسن و ابوهاشم محمد 

د) ب و ج  

23 -  بر اساس خطبه‌ی حضرت زهرا (س) شکل‌گیری جریان سقیفه مبتنی بر چه عواملی بود؟

 الف) تعصب دینی 

ب) محبت به پیامبر (ص)

ج) ترس از قیامت 

د) ارزش‌های جاهلی و گرایشات قبیله‌ای 

24 -  مهم ترین طرح اندیشه‌ی سیاسی حضرت فاطمه (س)‌ در این خطبه چه بود؟

الف) انحصار قدرت در بنی‌هاشم

ب) چه کسی صلاحیت خلافت دارد و ماهیت حکومت اسلامی و تفکر توحیدی چگونه است.  

ج) اهمیت دموکراسی و حقوق شهروندی

د) الف و ب

25 - از نظر حضرت زهرا (س) حق حاکمیت متعلق به چه کسانی است؟

الف) متعلق به همه مردم است.

ب) متعلق به نخبگان است.

ج) متعلق به کسانی است که دین خدا حقانیت آنان را به رسمیت شناخته است. 

د) الف و ج

انجمن مذهبی وقرآن وعترت کانون فرهنگی وتربیتی جنت