.

.

.

.

بازی وسرگرمی

طنز: 

یه روز یه جایی بود که درخت نداشت یه شکارچی بود که تفنگ نداشت .یه تفنگ بود که فشنگ نداشت ،بعد اون شکارچی که تفنگ نداشت با اون تفنگی که فشنگ نداشت تو اون جنگلی که درخت نداشت یه گوزن شکار کرد که شاخ نداشت ،گوزن را انداخت تو کیسه ای که ته نداشت این داستان نویسنده نداشت ،نویسنده اش هم اسم نداشت ،هر چند این داستان سر وته نداشت ولی ...

 

 

سرگرمی

مردان چه می گویند ؟چه منظوری دارند ؟

وقتی می گوید :می خواهی تو درست کردن شام کمک کنم ؟یعنی «پس این شام چی شد ؟چرا میز رو آماده نمی کنی ؟

وقتی مردی می گوید :کمی استراحت کن عزیزم خسته شدی یعنی «بابا اون جارو برقی را خاموش کن می خوام فیلم ببینم.»

وقتی مردی می گوید :«چه جالب !یعنی :آخ که چقدر حرف می زنی »

وقتی مردی می گوید :عزیزم مادیات هیچ نقشی در عشق ما ندارد .یعنی باز هم سالگرد ازدواجمون رو فراموش کردم و کادو نخریدم .

وقتی مردی می گوید :دلم برات تنگ شده یعنی نمی تونم جورابامو پیدا کنم ،بچه ها گرسنه شونه و..

وقتی مردی می گوید :تو که می دونی من چه حافظه ی بدی دارم بعنی من شعری رو که کلاس سوم دبستان خوندم یادمه اما تاریخ تولد تو رو یادم رفته .

وقتی مردی می گوید :با من ازدواج می کنی ؟یعنی رخت چرکام تلنبار شده و کسی نیست دکمه های پیرهن را بدوزه .

وقتی مردی می گوید من و خانومم تو کارها با هم مشارکت می کنیم یعنی من ریخت و پاش می کنم و او جمع و جور میکند . 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد