شهید
روزی که ازجبهه بیاوردندساکت را
قرآن وتسبیح وچفیه وپلاکت را
بوئیدچون یعقوب بابایت لباست را
بااشگ چشمش شست مادرجانمازت را
خواهرپی عطروگلاب پیرهنت می گشت
هرگوشه ای ازجیبهای کیف ساکت را
تااینکه پیداکردعکسی رازعکسهایت
عکسی که هم سرداشتی وهم پلاکت را
سروده یکی ازدانش آموزان عضوانجمن ادبی کانون جنت